صدا ز کالبد تن به در کشید مرا<br> صدا به شکل کسی شد به بر کشید مرا<br> صدا شد اسب ستم روح من کشان ز پی اش<br> به خاک بست و به کوه و کمر کشید مرا<br> بگو کدامین نقاش ناموافق بود<br> که با دو دیده همواره تر کشید مرا<br> چه بیم داشت که از ابتدای خلقت من<br> غریب و کج خلق و دربدر کشید مرا<br> دو نیمه ساخت مرا پس تو را کشید از من<br> پس از کنار تو آن سوتر کشید مرا<br> میانمان دری از مرگ کرد نقاشی<br> به میخ کوفته در پشت در کشید مرا<br> دگر کشید تو را، دگر کشید مرا<br> یک استکان چای از خیر و شر کشید مرا<br> تو را شکر ساخت و در ذره های من حل کرد<br> سپس به سمت لبش برد و سر کشید مرا<br>