وقت آن شد که دلم را بگذارم بروم
با تو او را تک و تنها بگذارم بروم
به کجا می شود از معرکه عشق گریخت؟
گیرم امروز از اینجا بگذارم بروم
سرنوشتِ من عاشق هم از اول این بود
سر دیوانه به صحرا بگذارم بروم
همه سهم من از عشق همین شد که گلی
گوشه خاطره ات جا بگذارم بروم
بی غبار آمده ام پیش تو آئینه شوم
تا خودت را به تماشا بگذارم بروم
تا رسیدن به قرار ازلی راهی نیست
پا اگر بر سر دنیا بگذارم بروم
کوله بار سفرم را تو به دستم بده تا
ساده تر روی دلم پا بگذارم بروم
همه سهم من از عشق همین شد که گلی
گوشه خاطره ات جا بگذارم بروم