نشد برای عشقمون برای این دیوانه ات سفر کنی نشد یه بار به حال من به حال این ویرانه ات نظر کنی نشد بیایی عاقبت نشد برای عاشقت خطر کنی نشد به وقت رفتنت مرا هم از نبودنت خبر کنی آرام آرام نشستی در من ای آشنا آرام آرام گذشتی از کنارم نامهربان ای وای از این غم بی پایان امشب امشب با خیالت گفتم و خنداندم تو را امشب امشب مثل هر شب در خیابانم پس چرا من ماندم و ابر بی باران اگر تو عاشقی دقایقی بیا بمان اگر شکسته ای مرا هم از خودت بدان تو را به جان من بمان نبر ز خاطرت تمام آن گذشته را اگر دلت شکست فقط به دیدنم بیا تو را به جان من بیا ای گل گلدان قلبم رفتنت بی خانه ام کرد ای غم در سینه مانده دوریت دیوانه ام کرد همچو پروانه به دورت گشتم و با من نماندی شمع من بودی و آخر بر دلم آتش نشاندی آرام آرام نشستی در من ای آشنا آرام آرام گذشتی از کنارم نامهربان ای وای از این غم بی پایان امشب امشب با خیالت گفتم و خنداندم تو را امشب امشب مثل هر شب در خیابانم پس چرا من ماندم و ابر بی باران آرام آرام نشستی در من ای آشنا آرام آرام گذشتی از کنارم نامهربان ای وای از این غم بی پایان امشب امشب با خیالت گفتم و خنداندم تو را امشب امشب مثل هر شب در خیابانم پس چرا من ماندم و ابر بی باران