زیر پرچم سه رنگ واسه پرچم سفید <br> مادرم دعا می کرد پدرم می جنگید<br> <br> قلبمون اون روزا اینهمه ترک نداشت <br> دلمون شور می زد دستامون نمک نداشت<br> <br> حالمون اون روزا اگه رو به راه نبود <br> عوضش امیدمون کسی جز خدا نبود <br> <br> روزای در به دری شبای بمبارون<br> دنبال نفت بدو تو صف غذا بمون <br> <br> دست خالی زیر گوله بارون بودیم <br> خسته بودیم اما مرد میدون بودیم <br> <br> رفقای مدرسه ام هنوزم یادم میان <br> کاش می دونستم الان همکلاسیام کجان<br> <br> خنده های خواهرم لاله بود و پژمرد <br> اشکای برادرم سیل شد دنیا روبرد <br> <br> سیل خون جاری بود از عطش تا کارون <br> خیلیا خاک شدن زیر سقف خونه شون <br> <br> حاج خانوم بهم میگه به دلم افتاده <br> پسرمظلومم پشت در افتاده <br> <br> هنوزم بعضی شبا موج بمبه تو سرم <br> هنوزم خواب می بینم خونه ریخته رو سرم <br> <br> 8 سال زندگی با همین دردا گذشت <br> 8 سال آزگار سخت بود اما گذشت<br> <br> واسه پرچم سه رنگ زیر پرچم سفید <br> من هنوز معتقدم باز باید جنگید