شهر پر از فتنه شد از روی تو جان چو کمان از خم ابروی تو چشمسیه هر چه که در عالم است وام گرفتهاست ز گیسوی تو راه نشانم بده تا رگ به رگ جوی شوم، جوی بلاجوی تو آنکه به دنبال شه و شاهدست خیمه برافراخته پهلوی تو بر تن هر بدنظر یاوهگو لرزه درانداخته یاهوی تو فاتح خیبر اسدالله علی لعنت الله به بدگوی تو شیرزنی کو که بزاید چُنان شکل حسینبنعلی در جهان غیرت الله تویی یا علی رحمت الله به بانوی تو غیر حلال از الکت رد نشد خصمِ حرام است، ترازوی تو ای نه خدا، ای نه بشر، غیر شر کِی ببُرد تیزیِ چاقوی تو؟ رنگ ندارد شب من یا علی عِطر تو، روح است به تن یا علی رد شو ز شهرم صنما تا رسد نافهی مردانهی خوشبوی تو