مرا دیوان میخواستی تماشا کن تماشا کن غمی شاهانه میخواستی تماشا کن تماشا کن مرا از خود جدا کردی ببین با من چه ها کردی اگر ویرانه میخواستی تماشا کن تماشا کن سپردم روزگارم را به دستت شکستم شکستم شکستم داد نگاه چیره دستت شکستم شکستم دلم از چشم تو افتاد همین پیمانه دستم داد شکستم شکستم عجب وزنی عجب شوری عجب عیشی عجب نوشی ببین مهمانی است ای دل منو درد فراموشی برای فتح دستانت چقدر بیهوده جنگیدم تو همدست رقیبانی خودم با چشم خود دیدم سپردم روزگارم را به دستت شکستم شکستم شکستم داد نگاه چیره دستت شکستم شکستم دلم از چشم تو افتاد همین پیمانه دستم داد شکستم شکستم