مرنجان دلم را که این رسم وفا نیست نگارا بهجز تو کسی در دل ما نیست ندیدم کسی را از آن دم که تو بودی چه آسان همگان را ز چشمم بربودی ای عزیز جانم نیمهی پنهانم بی تو پریشانم ای همهی وجودم دل عاشق مرا بردی گرچه که آزردی دلخوشیام بود که در بند تو بودم مرا میکشانی به هر سو که توانی شکایت ندارم تو چون در دل و جانی اگر بیقراری دلیلش غمه عشق است ببین عاشقان را که عالم همه عشق است