نه از قصد نه با فکر از پیش؛ نه با ساختنِ کوه از هیچ، این نیست فریادی از توو خالی تو یه اتفاقی،که افتادی. نه یه قصه از شهری دور، نه یه داستان کوتاهی، تو همونی که باید منو میفهمید، تو یه اتفاقی،که افتادی. تو یه لبخندت، مثل مرهم درد میمونه واسم. من توو سقوط ام، تو مثل قصد به برگشت میمونی واسم. میدونم که کهنه میشن یه روزی این حس های نو، (حتی اگه اون روز هم برسه) من بازم دنیا رو میدم واسه یه لحظه از تکرار تو... تکرار تو. تو یه اتفاقی،یه اتفاقی، تو یه اتفاقی،که افتادی...