باید برگشت به لحظه های رفته باید رد شد از این پل شکسته از حال بد این بی خبری از این شبای خسته
باید برگشت به خنده های سابق باید بارید رو شونه های عاشق باید نفس تردیدو گرفت تو آخرین دقایق
یه جوری دوری و یه جوری گم شدم که باورم نمیشه کسی که عاشقه محاله بگذره از اونکه زندگیشه
یه جوری دوری و یه جوری گم شدم که باورم نمیشه کسی که عاشقه محاله بگذره از اونکه زندگیشه
بر میگردم به شهر خالی از عشق بر میگردم بپرسم حالی از عشق
از خاطره ها چی مونده برام به جز خیالی از عشق ...
من دل بستم به هرچی مال من نیست به هرچی که که به فکر حال من نیست
دل خسته شدم از این همه غم که بیخیال من نیست ...
یه جوری دوری و یه جوری گم شدم که باورم نمیشه کسی که عاشقه محاله بگذره از اونکه زندگیشه
یه جوری دوری و یه جوری گم شدم که باورم نمیشه کسی که عاشقه محاله بگذره از اونکه زندگیشه