از پارس تا خزر ایران نشسته است این شیر پنجه دیوان شکسته است
البرز جلوه ای از اقتدار ماست در بازه های عشق در اختیار ماست
در این فلات سرخ با این تبار سبز روید زهر کران آینده ای سپید
ای افتخار شرق در بام این جهان پیچیده نام تو گل واژه امید
شرم سیاوش و فر تهمتنیم نقش درفش خاک با عشق می تنیم
از پارس تا خزر ایران نشسته است این شیر پنجه دیوان شکسته است
البرز جلوه ای از اقتدار ماست در بازه های عشق در اختیار ماست
ای سرزمین نور ای کشور کهن جانم فدای تو ای خانه ای وطن
روشن شد آسمان از آذرخش تو ناید خمیدگی بر پشت رخش تو
دیو سپید را در بند مینهیم با هفت خوان عشق از بند میرهیم
کوپال این وطن نسل جوان اوست هر کس که عاشق است اینک زمان اوست
از پارس تا خزر ایران نشسته است این شیر پنجه دیوان شکسته است
البرز جلوه ای از اقتدار ماست در بازه های عشق در اختیار ماست