خانه
جستجو
لیست های پخش
ليست پخش
آوردند که حاکمی عادل را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود...
40 حکایت از گلستان سعدی
اعرابی را دیدم در حلقه ی گوهریان بصره که حکایت همی کرد...
با طایفه ی بزرگان به کشتی در نشسته بودم...
بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد...
پادشاهی را مهمی پیش آمد. گفت...
پادشاهی که به کشتن اسیری اشارت کرد...
پارسا زاده ای را نعمت بی کران از ترکه ی عمان به دست افتاد...
پارسایی بر یکی از سلاطین نعمت گذر کرد که...
پیاده ای سر و پا برهنه با کاروان حجاز از کوفه به در آمد و همراه ما شد...
پیش یکی از مشایخ گله کردم که فلان به فساد من گواهی داده است...
توانگر زاده ای را دیدم بر سر گور پدر نشسته و با مسکین بچه ای مناظره در پیوسته...
جوانمردی را در جنگ تاتار جراحتی هولناک رسید...
حاتم طایی را گفتند: از خود بزرگ همت تر در جهان دیده ای...
حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدر، هنر آموزید...
ده آدمی بر سفره ای بخورند و دو سگ بر مرداری با هم به سر نبرند...
دو بازرگان خراسانی ملازم صحبت یکدیگر سفر کردندی...
روزی به غرور جوانی سخت رانده و شبانگه به پای کریوه ای سست مانده بودم...
سالی از بلخ بامیان ام سفر بود و راه از حرامیان پر خطر بود...
شخصی مهمان پادشاه بود. چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که عادت او بود...
صیادی ضعیف را ماهی قوی به دام اندر افتاد...
عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت...
فقیری را شنیدم که در آتش فاقه می سوخت...
گروهی از حکما به حضور حضرت کسری به مصلحتی سخن همی گفتند...
مال از بهر آسایش عمر است، نه عمر از بهر گرد کردن مال...
مالداری را شنیدم که به بخل چنان معروف بود که حاتم طایی در کرم...
مردکی را چشم دردی گرفت. طبیب خواست...
مردی را حکایت کنند که شبی ده من طعام بخوردی...
مهمان پیری شدم در دیاری بکر که مال فراوان داشت...
نوجوانی را دیدم که عقل و کیاستی و فهم و فراستی زایدالوصف داشت...
هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده...
وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادر زدم، دل آزرده به کنجی نشست...
یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز...
یکی از بزرگان گفت پارسایی را: چه گویی در حق فلان عابد...
یکی از حکما پسر را نهی همی کرد از بسیار خوردن که سیری مردم را رنجور کند...
یکی از حکما را شنیدم که می گفت: هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است مگر...
یکی از ملوک بی انصاف پارسایی را پرسید: از عادت ها کدام فاضل تر است...
یکی از ملوک خراسان، محمود سبکتکین را به خواب چنان دید که...
یکی از ملوک عجم طبیبی حاذق به خدمت حضرت محمد مصطفی...
یکی از ملوک عرب رنجور بود در حالت پیری و امید زندگانی قطع کرده...